هیئت عاشقان حضرت زهرا-قم
شهادت مادرم زهرا افسانه نیست
سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:, :: 17:8 ::  نويسنده : یکی از بچه های هیئت

خدایا مادرم زهرا جوان است      چرا مویش سپید قدش کمان است

 

 

 

 

 

سر نمازم دعام اینه الهی مادر نمیره

 

 

ایام فاطمیه اول تسلیت باد.

مدد حضرت زهرا(س)



شنبه 12 فروردين 1391برچسب:, :: 17:27 ::  نويسنده : یکی از بچه های هیئت

 

الهی بشکند دست مغیره

 

 


 

میان کوچه ها بی مادرم کرد

 

خدایا عذاب مغیره را زیاد کن.



دوباره آمده ام تا سفارشي بدهم

براي خانه من در بساز اي نجّار

دري كه كنده نگردد به ضربه لگدي

دري مقاوم محكم ز بهترين الوار

دري كه رد نشود يك غلاف از لايش

دري بساز بدون شيار و بي مسمار

دري بساز برايم ز چو بهاي نسوز

دري كه ديرتر آتش بگيرد اي نجّار

دري به عرض من و جبرئيل و يك تابوت

دري به طول به قد و قامت خم مولا

در انتها سر هر ميخ تيز را كج كن

مهمتر از همه اين است خاطرت بسپار

 



سلام

فردا اولین روز از دهه فاطمیه اول شروع میشه.

وای مادرم

 

در پشت این در کشتن محسن وال... عجیب است

فضه کمک کن برخیزم از جا حیدر غریب است

در بین کوچه قنفذ مرا زد ثانی مرا کشت

یک تن نپرسید آخر چرا زد آخر چرا کشت

***********************

امان از کوچه های مدینه

امان از میخ در امان از زخم سینه

امان از کوچه های بی مروت

امان از مردم بشکسته بیعت

امان از آسمان بی ستاره

امان از سیلی و دو گوشواره

***********************

در گیر و دار حیدر ستیزی

پشت در آمد بانوی خانه

با بغض و کینه اهل سقیفه

در را شکستند چه وحشیانه

***********************

یه مادر خمیده

صدایه یک کشیده.......



سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 1:43 ::  نويسنده : یکی از بچه های هیئت

جشن ولادت خاتون دو سرا حضرت زینب (س)

مداح:حاج اسلام میرزایی

سه شنبه:8فروردین ماه ساعت 20:30

مکان:باجک انتهای کوچه 28 سمت راست پلاک 25

هیئت یازینب(س)-هیئت عاشقان حضرت زهرا(س)



دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 13:11 ::  نويسنده : یکی از بچه های هیئت

ساقیا در سال نو احساس عزت میکنیم

 

باز هم از نایب مهدی اطاعت میکنیم

 

طبق فرمایشات رهبر روشن ضمیر

 

سال تولید است و ما از آن حمایت میکنیم



با سلام عید نوروز را به همه هموطنان عزیز تبریک میگویم.

امیدوارم سال خوبی داشته باشید.

تو روخدا سر سفره که میشینین برای فرج مهدی زهرا دعا کنید.



جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, :: 16:3 ::  نويسنده : یکی از بچه های هیئت

آسمان غرق خیال است کجایی آقا؟

آخرین جمعه ی سال است کجایی آقا؟

 

یک نفر عاشق اگر بود زمین می فهمید!

 عاشقی بی تو محال است کجایی آقا؟

      

 

 

 



چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 1:55 ::  نويسنده : یکی از بچه های هیئت

 

هیچ داری ازدل مهدی خبر؟

گریه های هرشبش راتاسحر؟

او که ارباب تمام عالم است

من بمیرم،سربه زانوی غم است

شیعیان!مهدی غریب و بی کس است

جان مولی معصیت،دیگر بس است

شیعیان!بس نیست غفلتهایمان؟!

غربت وتنهایی مولایمان؟

ماعبید و عبد دنیا گشته ایم

غافل از مهدی زهرا گشته ایم

من که دارم ادعای شیعه گی

چه بگویم من به جز شرمندگی؟



دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 3:0 ::  نويسنده : یکی از بچه های هیئت

 

[ مادر ]

دیوار با مسمار
هم قافیه بود،
دنبال ردیف بود عدو.

[ کوچه بنے هاشم ]

محمد،
علے،
زهرا،
حسیـטּ،
زینب.
کوچه بنے هاشم مےشود، کوچه ما
وقتے مادرم
از خانه صدایماטּ مے زند.

اما ما
در خانه عباس هم داریم!

[ هجّے ]

«مادر» دو بخش دارد:
بخشے بـ روی در،
بخشے بـ روی دیوار!

[ در بـ در ]

در هدیه تولد حسـטּ بود،
کـ زهرا
نام اش «مادر» شد.

[ کوه ِ صبر ]

صداے شکستـטּ در کـ مےآید،
هول مےکند دخترک.
این تازه اول راه است!

[ املاء ]

هر چه کردم
نتوانستم
در را
جدا کنم از مادر!

[ همدردے ]

کمرم درد مےکند
ایـטּ روزها
بےعلت!

[ آینه دق ]

مادر دو بخش است،
بخش اول: «ما»
بخش دوم: «در»

ما هر چـ مےکشیم
از بخش ِ دوم است!

او هر چـ مےکشد
از بخش اول است!

[ دِقُّ الباب! ]

گفته بود:
«انا مدینة العلم
و علےٌ بابـها»
نشنیدم بگوید:
« و فاطمة شهیدة ُ هذه ِ الــباب»

[ وراثت ]

مظلومیت ارثےست،
اگر سید باشے...!

[ عمق ِ فاجعه ]

مادر کجا؟
خانه
از ایـטּ طرف است!

[ چند پهلو ]

از در
تا مادر
یک پهلو فاصله است!

[ حُجب ]

علے هم ندید
چـ بر سرش آوردند،
از بس محجبه بود!

[ عدو ]

کدام شاعر
فدک را با کتک
هم قافیه کرد؟!

[ کم و بیش ]

از مادر
هر چـ بگوییم کم است،
اما از در...!

[ تجربه ]

مـטּ امتحاטּ کرده ام،
اگر بخواهے
گره ِ طناب را باز کنے
باید
دستت شکسته نباشد!

[ پیشگیرے ]

مـטּ رفتنےام
این تو و این زهرا،
فقط
«علے جاטּ،
این میخ ِ در...

[ درماטּ ]

خاک مےتکانم
از چادر مادر
لا اقل
زنده بماند پدر!

[ کبود ]

از قدیم گفته اند:
« ماه
همیشه پشت ابر
نخواهد ماند»
بےچاره شوهر ات!

[ وصیت ]

مـטּ نیستم
آטּ وقت کـ مےروے سفر
مواظب ِ خودت باش
پسر ِ کوچک ام،
خواهرت را هم ببر...

[ بغض ]

آمد نشست پشت ِ خیمه
رو بـ خواهر گفت:
یاد آטּ روزے
کـ ما
در خانه مادر داشتیم!

[ ارمغاטּ ]

درست است کـ خنده
بر هر درد بے درمان دواست
اما اینجا
وقتے تابوت مےبینند
مےگریند!

[ محراب ِ کوچه ]

علے
در «کوچه» شهید شد،
نه در «کوفه»!

[ شش گوشه ]

از یک طرف سیلے
از یک طرف دیوار
از یک طرف در
از یک طرف مسمار
از یک طرف پهلو
از هر طرف آتش!

[ قحطے ]

این همه واژه،
چرا در
با مادر
هم قافیه شود!؟

[ تبلیغ ]

کوچه تو را مےخواند
عباس،

مادر تو را مے خواند
مهدے...

[ بیننده و شنونده ]

حسیـטּ شنید
زینب شنید
بابا هم شنید،
اما
«شنیدن،
کی بُود مانند ِ دیدن»؟!

[ کربلا ]

راه ِ کربلا
از کوچه مےگذشت!

[ یادگارے ]

این پیراهـטּ هم
براے ِ تو
ببخش اگر کهنه است!

[ خانواده شهید ]

خودش
شوهر اش
و 3 پسر اش

و نوه هایش!

[ تسلّے ]

بعد از مادر
چـ کسے جرأت دارد
بـ زینب بگوید:
غم ِ آخر ات باشد؟!

[ سهام ِ عدالت ]

زینب!
قسمتِ مـטּ در بود و کوچه،
اما
قسمتِ تو
در بـ درےست،
در کوفه!

[ تنهاے اول ]

هیچکس
تنها نیست،
الّا علے!

[ نجّار ]

در مےخواهد چـ کار،
خانه اے کـ
مادر ندارد؟!

[ بے مادرے ]

بـ عاشورا رسید فاطمیه،
وقتے عباس
ادرک اخا گفت!

[ اشتباه چاپے ]

بےخود از زهر نگویید،
جگر ِ حسـטּ را
صدای ِ سیلے
پاره پاره کرد!

[ زخم ِ قدیمے ]

دود ِ خیمه ها
بوے در سوخته مےداد،
و زینب
یاد مادر افتاد.

[ رابطه ]

اگر فاطمه
مادر عباس است،
نمےشود او
دست اش بشکند
و عباس
دست اش سالم باشد!

[ قاتل ]

ضرب ِغلاف
بهانه است
مظلومیت ِ علے کشت،
فاطمه را!

[ قے ]

بس کـ
خوטּ جگر خورد از بچگے
یک روز همه را بالا آورد!

[ همدرد ]

چـ مےشد اگر
حسـטּ را هم
با مادر دفـטּ مےکردند؟!

[ تبدیل ]

زندگے
بعد از زهرا،
زهر شد
براے علے!

[ شهید گمنام ]

محسـטּ...

[ نیمه پنهان ]

فاطمه
ادامه خداست،
در روے زمیـטּ.

[ آدرس ]

خرابه شام
انتهاے کوچه بنے هاشم است!

[ یاس ]

روے گلے کـ خار ندارد،
راحت مےشود
پا گذاشت!

[ تأثیر ]

تقصیر حسـטּ چیست،
کـ سیلے
با نیلے
هم قافیه است؟

[ مصلحت ]

طناب هیچکس نتوانست
در بند کند علے را
الا خداوند!

[ نسبت ]

یا سرت را مے برند
یا دستت را،
اگر
مادرت فاطمه باشد!

[ آرزوهاے محال ]

پاک کردטּ رد ِ پا
از روے چادر
دستے مےخواهد
کـ سالم باشد.

[ سهولت ]

چیدטּ گل ِ بےخار
از هر گلے
راحت تر است!

[ ناموس ]

ستوטּ هاے مسجد
بـ لرزه در آمد،
گوشواره مادر
وقتے زمیـטּ افتاد!

[ مجلس ]

بابا و حسیـטּ
و زینب
زانو بغل گرفته اند،
ذکر مصیبت مےخواند
حسـטּ!

[ کینه ]

بـ کربلا هم
اگر مےرسید،
زنده نمےگذاشتند محسـטּ را
وقتے مادر اش
فاطمه است!

[ سرمنشأ ]

قتلگاه
کوچه ایست کـ گود تر شده!

[ چشیدن ]

شنیده اے مےگویند:
«چناטּ مےزنمت
کـ یکے از مـטּ بخورے،
یکے از دیوار!؟»
شنیده اے اما،
«شنیدטּ کے بود مانند دیدטּ...؟»

و البته چشیدטּ!

[ اما و اگر... ]

جلوے در خانه اهل بیت
همیشه ریخت و پاش است،
البته اگر
درے مانده باشد!

[ دل خوشے ]

بـ ماندטּ مادرهر کس دل خوش کرد،
بـ چاه برد
آرزوهایش را !

[ شعر نو ]

در با مادر هم قافیه شد
کوچه با کوفه
و آه با چاه،
علے اما
قافیه را باخت
بعد از فاطمه!

[ بساط ]

چاه کجا بود؟!
علے آهے نداشت،
کـ با ناله سودا کند!

[ فلسفه خلقت ]

عباس یعنے خشم خدا
وقتے مردم
بےغیرت مےشوند
در کوچه ها!

[ فهم ]

بچه کـ بودم مےگفتند:
«بزرگتریـטּ سوره قرآטּ بقره است
کوچکتریـטּ اش کوثر»،

شاید فکر نمےکردند
یک روز بفهمم
کـ با اینهمه تفسیر
کوثر کجا و بقره کجا...؟!

[ فرق ]

دخترم
این سه کفـטּ
یکے براے مـטּ،
یکے براے بابا
بکے براے ِ حسـטּ.

غصه نخور
براے حسیـטּ
بوریا کنار گذاشته اند!
{اصلـا حسیـטּ، جنس ِ کفـטּ اش هم فرق مےکند!}

[ هشدار ]

کوچه بنے هاشم
جاے ِ کوثر است،
عبور بقره ها ممنوع!

[ ارتباط ]

بنےهاشم اعضاے یکدیگرند،
یعنے:
حسیـטּ و زینب
بےهوش مےشوند در خانه،
وقتے مادر
در کوچه زمیـטּ مےخورد!

[ علت ]

مادر سیر شده بود از دنیا،
و الّا
تمام ِ خانواده
مستجاب الدعوه بودند!

[ قرابت ]

برادر
بیا و ایـטּ آخریـטּ روز
از نسبتت با مادر نگو
مگر یادت رفته؟
هر کـ بـ فاطمه مقرب تر است،
جام ِ بلا
تیغ ِ جفا
بیشتر اش مےدهند!

[ سیادت ]
«یک مـטּ ماست،
چقدر کره دارد!» را
شما مےدانید،
اما
«ضرب ِ سیلے
چقدر درد دارد» را

ما مےدانیم!

 



درباره وبلاگ

به وبلاگ هیئت عاشقان خوش آمدید.
آخرین مطالب
پيوندها



آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 95
بازدید دیروز : 194
بازدید هفته : 362
بازدید ماه : 353
بازدید کل : 327472
تعداد مطالب : 120
تعداد نظرات : 180
تعداد آنلاین : 1

Alternative content